سمیرا کوچولو تربیت کودک روانشناسی کودک



در این مطلب برای شما دوستای گلم یکی از قصه های قدیمی که ماندگار شده است و اکثر ما هنوز ان را به یاد داریم را آورده ام در ادامه قصه خاله سوسکه قدیمی را با هم مطالعه می نماییم امیدوارم تا پایان مطلب همراه من باشید.

در این بخش قصه خاله سوسکه قدیمی را با هم مطالعه می نماییم.

به گزارش سرویس کودک جام نیوز، یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود یه خاله سوسکه قشنگی بود که یه روز پیراهنی از پوست پیاز، روسری از پوست سیر، چادری از پوست بادمجان و یه جفت کفش خیلی قشنگ از پوست سنجد دوخت و پوشید و بیرون رفت. رفت و رفت و رفت تا به بقال رسید. بقال گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سواه! کجا می‌ری؟ خاله سوسک ناراحت شد و گفت:  من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
- پس چی بگم؟
- بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- می‌رم کمی گردش کنم.
- خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
- اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟

 

 

بقال سنگ ترازو رو برداشت و گفت: با این. خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن بقال نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم. بعد خاله سوسکه رفت و رفت و رفت تا به قصاب رسید. قصاب گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سواه! کجا می‌ری؟ خاله سوسک ناراحت شد و گفت: من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
- پس چی بگم؟
- بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- می‌رم کمی گردش کنم.
- خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
- اگه من زنت بشم، وصله اون پتنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟

 

 

قصاب ساتور رو برداشت و گفت: با این. خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن قصاب نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم. بعد خاله سوسکه رفت و رفت و رفت تا به بزاز رسید. بزاز گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سواه! کجا می‌ری؟ خاله سوسک ناراحت شد و گفت: من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
- پس چی بگم؟
- بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- می‌رم کمی گردش کنم.
- خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
- اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟

 

 

بزاز مترش رو برداشت و گفت: با این. خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن بزاز نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم. بعد خاله سوسکه رفت و رفت و رفت تا به خیاط رسید. خیاط گفت: خاله سوسک پا کوتاه! سواه! کجا می‌ری؟ خاله سوسک ناراحت شد و گفت:من که از گل بهترم، از یرگ گل نازکترم چرا می‌ذاری سر به سرم؟؟
- پس چی بگم؟
- بگو خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، کجا می‌ری؟
- می‌رم کمی گردش کنم.
- خاله قزی زنم می‌شی؟ وصله این تنم می‌شی؟ دگمه پیرهنم می‌شی؟
- اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پیرهنت بشم، وقتی دعوامون بشه منو با چی می‌زنی؟

 

 

خیاط قیچی رو برداشت و گفت: با این. خاله سوسکه جیغی زد و گفت: نه، نه، نه! من زن خیاط نمی‌شم؛ اگر بشم، کشته می‌شم. بعد رفت و رفت و رفت تا به کنار چشمه رسید. آقا موشه همین که خاله سوسکه رو دید یه دل نه صد دل عاشق شد و به خاله سوسکه گفت: ای خاله قزی، چادر یزدی، کفش قرمزی، زنم می‌شی؟ خاله سوسکه گفت: اگه من زنت بشم، وقتی دعوامون بشه، منو با چی می‌زنی؟
- با دم نرم و نازکم.
- راستی راستی می‌زنی؟
- نه، نمی‌زنم!
- زنت می‌شم.

 

خلاصه آنها با هم عروسی کردند. چند روزی گذشت. یه روز خاله سوسکه رفت لب چشمه که یه دفعه پاش سر خورد و افتاد توی آب.(اوخ اوخ اوخ. خاله سوسکه داد زد: آقا موشه.آقا موشه.گل گلدونت، چراغ ایونت، تو آب افتاده، داره غرق می‌شه. آقا موشه مثل برق و باد خودش رو به رودخونه رسوند و گفت: خاله قزی جون! دستت رو بده من!
- وا دستم که می‌شکنه.
- پس پات رو بده.
- پام رگ به رگ می‌شه.
- پس چی کار کنم؟؟
- یه نردبان برام بیار.

 

 

آقا موشه زور یه هویج برداشت و با دندانش جوید و برای خاله سوسکه توی آب انداخت. خاله سوسکه از نردبان بالا رفت و با آقا موشه به خانه رفتند و زندگی خوبی داشتند. بالا رفتیم دوغ بود قصه ما دروغ بود، پایین اومدیم ماست بود قصه ما راست بود.

در مطالب بعدی برای شما دوستای گلم داستان کودکانه و قصه شب برای کودکان را خواهم آورد.

منبع:جام نیوز


در این مطلب میخوام برای شما کوچولو های خونه یک داستان کودکانه سرگرم کننده و جالب را بزارم. پس اگر مایلید من را تا آخر این مطلب همراهی کنید.

داستان کودکانه و سرگرم کننده قالیشویی موش ها

 

داستان کودکانه و سرگرم کننده قالیشویی موش ها

داستان کودکانه و سرگرم کننده قالیشویی موش ها قالیشویی پارو هم می خواهد. حالا موشها باید یک پارو پیدا می کردند. آنها یک کارد آشپز خانه پیدا کردند. اما مامان موشه دعوا کرد و گفت این وسیله ی خطرناکی است به درد ما نمی خورد…

فرش موشها کثیف شده بود. خیلی کثیف. باید حتما شسته می شد. موشها می خواستند خودشان آن را در حیاط خانه شان بشویند. اما وسایل لازم را نداشتند. آنها مجبور بودند وسایلشان را از لابلای وسایل توی انبار آدمها پیدا کنند. موشها دنبال چیزی می گشتند که از آن به عنوان فرچه استفاده کنند.

آنها گشتند و گشتند تا بالاخره یک مسواک کهنه پیدا کردند. موشها خوشحال شدند چون مسواک مثل یک فرچه ی دسته دار است. البته دسته ی آن کمی بلند است ولی عیبی ندارد.

قالیشویی پارو هم می خواهد. حالا موشها باید یک پارو پیدا می کردند. آنها یک کارد آشپز خانه پیدا کردند. اما مامان موشه دعوا کرد و گفت این وسیله ی خطرناکی است به درد ما نمی خورد.

موشها کارد را سرجایش گذاشتند و باز هم گشتند. این بار یک کف گیر پیدا کردند. کف گیر برای بچه موشها بزرگ بود اما عیبی نداشت بابا موشه زورش زیاد بود و می توانست از آن استفاده کند.

حالا فقط یک ظرف لازم بود تا در آن کف درست کنند. مامان موشه یک لنگه کفش چرمی پیدا کرد. بابا گفت همین خوب است چون آب از آن بیرون نمی رود می توانیم در آن کف درست کنیم و روی فرش بریزیم . کفها که آماده شدند مامان و بابا فرش  را کفی کردند. بچه موشها دوست داشتند توی فرش شستن شرکت کنند. اما مامان موشه دعوا می کرد.

داستان کودکانه و سرگرم کننده قالیشویی موش ها

باباموشی گفت عیبی ندارد. بعدا می روند حمام و تمیز می شوند. با اجازه ی بابا، بچه موشها هم در شستن فرش کمک کردند. اما حسابی خودشان را خیس کردند. حالا شدند موش آب کشیده. آب از همه جایشان می چکید.

فرش شستن تمام شد. بابا فرش را از بالای پشت بام آویزان کرد. مامان موشه گفت خدا کنه این آدمها دست به فرشمان نزنند. آخه این آدمها گاهی وسایل دیگران را هم برمی دارند و اصلا خجالت هم نمی کشند!!!

 بابا گفت نگران نباش من فرشمان را جایی گذاشتم که دست کسی به آن نمی رسد. تا حالا هیچ آدمی نتوانسته فرش موشها را ببیند. فرش موشها سه ساعت بعد خشک شد و موشها آن را از پشت بام برداشتند.

منبع: نایس استار


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آریان رضائی تخفیف ویژه مطالب اینترنتی * ما تا آخر ایستاده ایم * jozve3 دکوراسیون مدرن دانلود برای شما فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ مجله اینترنتی چشمک تک موزیک